دوشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۳ |۲ جمادی‌الاول ۱۴۴۶ | Nov 4, 2024
حجت‌الاسلام و المسلمین محمدرضا زیبایی‌نژاد

حوزه/ حجت الاسلام والمسلمین محمدرضا زیبایی نژاد رئیس پژوهشکده زن و خانواده با بیان این که مسائل اقتصادی بر خانواده تأثیر مستقیم دارد، گفت: سیاست‌های قانون‌گذاران باید در خدمت تعالی و تحکیم خانواده باشد.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری حوزه، ۱۳ شهریورماه سال ۱۳۹۵ بود که حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در اجرای بند یک اصل ۱۱۰ قانون اساسی سیاست‌های کلی «خانواده» را که پس از مشورت با مجمع تشخیص مصلحت نظام تصویب شده است، ابلاغ کردند. از سوی دیگر نهاد مقدس خانواده و ضرورت تشکیل آن، همواره مورد تأکید خداوند متعال و اهل‌بیت (ع) بوده است، از همین رو در گفت‌وگو با حجت الاسلام والمسلمین محمدرضا زیبایی نژاد رئیس پژوهشکده زن و خانواده، به تبیین مفهوم خانواده محوری و بررسی سیاست‌های کلی «خانواده» ابلاغی رهبر معظم انقلاب پرداختیم که در ادامه می‌آید.

خانواده در ایران، تبار تاریخی دارد

هرچند تعاریف مختلف از کلمه «خانواده» می‌تواند به درک بهتر این واژه کمک‌ کند، ولی معمولاً در جامعه ایرانی تا امروز در تعریف خانواده، به مشکل چندانی برنخورده‌ایم. این سؤال برای دیگر کشورها پیش آمده که آیا خانواده به دو هم‌جنس یا دو همباش اطلاق می‌شود؟

 ما در کشور با چالش‌های میدانی مواجه نشده‌ایم که بخواهیم با این تعریف‌ها به یک فهم مشترک برسیم.

 امروزه جامعه کارشناسی و مدیریتی می‌داند خانواده دقیقاً به چه چیزی اشاره می‌کند. آیا فرزند نامشروع می‌تواند عضو خانواده باشد؟ ازنظر شرعی هیچ پیوندی با پدر و مادرش ندارد، اما از نگاه عرف شاید عضو خانواده آن‌ها به‌حساب آید و از باب این‌که خودشان با سوء برنامه‌ریزی، این فرزند را تولید کرده‌اند، مسئولیت و هزینه‌هایش برعهده‌ آن‌هاست، اما اگر پدر بمیرد، ارثی به این فرزند نمی‌رسد.

گاهی نگاه ما به خانواده، مانند نگاهمان به گروه (زن، مرد، فرزند و ...) است و گاهی آن را مانند یک‌نهاد می‌بینیم.

نهاد به بُعد اجتماعی و تاریخی خانواده توجه دارد، در خانواده صرفاً به این چند نفر اشاره نمی‌کنیم، بلکه خانواده از یک پشتوانه فرهنگی برخوردار است.

خانواده در ایران، تبار تاریخی دارد، چرا دختر و پسر، بااینکه در جامعه، اداواطوار دخترانه و پسرانه جدید به خود می‌گیرند، ولی زمانی که وارد خانه و خانواده می‌شوند، بازهم درب روی همان پاشنه دیروز و پریروز می‌چرخد؛ علت این است که خانواده تبار دارد و نهاد است.

مفاهیمی که از سال‌ها قبل در خانواده‌های ایرانی ساخته‌وپرداخته شده است، مناسبات ما را شکل می‌دهد.

سیاست‌هایی که در حاکمیت‌ها ناظر به خانواده اعمال می‌شود، گاهی به‌مثابه گروه و گاهی به‌مثابه نهاد است.

بحث دیگری تحت عنوان اصالت فردی و اجتماعی وجود دارد؛ یعنی آیا غیر از افراد، چیزی به نام خانواده وجود دارد؟

به اعتقاد وِبر، غیر از فرد، واقعیت دیگری وجود ندارد، ولی دورکیم بر این باور است غیر از افراد، یک واقعیت خارجی به نام جامعه وجود دارد و غیر از افراد، عیناً بر خانواده قابل تطبیق است.

 علامه مطهری متأثر از دورکیم، فرد و جامعه را اصیل می‌داند، اما افرادی مانند آیت‌الله مصباح، معتقدند غیر از افراد، وجود واقعی دیگری نداریم و اگر چیز دیگری وجود داشته باشد، آن موجود برآیند این نفرات است که نامش خانواده است.

گاهی منظور از خانواده، همان خانواده هسته‌ای است

 به اعتقاد ایشان اگر خانواده وجودی غیر از افراد داشته باشد، باید دارای جنس و فصل بوده و فلسفه نیز باید درصدد اثبات این‌چنین چیزی باشد.

آیا بین برنامه‌ریزان اجتماعی فهم مشترکی از خانواده وجود دارد؟ آن‌ها زمانی که صحبت از خانواده یا خانواده گرایی می‌کنند، دقیقاً به چه چیزی اشاره می‌کنند؟

 گاهی منظور از خانواده، همان خانواده هسته‌ای است که سیاست‌های کشور ما نیز براساس خانواده هسته‌ای بوده و چیزی به نام خانواده گسترده نداریم. در چند مورد از مواد قانونی، چیزهایی مانند اجازه جد پدری، حضانت و ولایت جد پدری نسبت به طفل وجود دارد، اما در مباحث اجتماعی و سیاست‌گذاری‌ها، رنگ و بویی از خانواده گسترده به چشم نمی‌خورد.

گاهی از خانواده گسترده، نظام طایفه‌ای به ذهن متبادر می‌شود. وقتی می‌گوییم اسلام طرفدار خانواده است، منظور خانواده‌ای نیست که جامعه شناسان می‌گویند که سه نسل یا بیشتر در فضای جغرافیای کالبدی در کنار هم به زندگی ادامه می‌دهند. ممکن است هیچ توصیه‌ای هم نداشته باشیم به این‌که من با پدر و مادر در کنار هم زندگی کنم یا من با برادرهایم یکجا زندگی کنم و یا شاید اصلاً به آن توصیه هم نشده باشد و شاید در برخی از فروض هم راجح نباشد، اما به پیوند رحمی توصیه شده است؛ یعنی اگر من اینجا باشم، اما پدر و مادرم در کشور دیگری باشند، بازهم احترام و ابراز احساسات و طبق نظر برخی فقها، حتی اطاعت از آنان، حفظ آبروی آن‌ها و نیز پرداخت نفقه آن‌ها بر من واجب است.

اگر از یک‌جهت دیگر برش بزنیم و بگوییم فهم مشترک نسبت به خانواده آنجایی است که می‌گوییم خانواده گرا هستیم؛ حال باید دنبال این بود که خانواده گرایی به چه معناست؟

آیا منظور، خانواده‌ای است که ساختارش، الرجال قوامون علی النساء باشد، یا اشتراک در تصمیم‌گیری، در الگوی الرجال القوام النساء با مشارکت‌پذیری سازگار است؟

 طبق این بیان، در تصمیم‌گیری‌های سرنوشت‌ساز و بزرگ، پدر با مشورت مادر تصمیم می‌گیرد، اما تصمیم‌گیرنده ثابت و نهایی پدر است.

در خانواده‌ای که تقسیم قدرت اشتراکی ساختار آن را شکل می‌دهد، برابر جنسیتی و حتی برابری نقش‌ها وجود دارد. آن‌ها در نان‌آوری و اموری مانند آن مشارکت دارند.

گاهی الگوی پست‌مدرن را در نظر داریم، یا به الگوی اشتراکی معتقدیم و یا فقط الگوی افقی را قبول داریم که در این الگو پدر، مادر و فرزندان در یک خط و در یک قدرت بوده و عضو خانواده‌ای هستند که هیچ سلسله‌مراتب قدرتی در آن وجود ندارد.

حال ممکن است پدر و مادر که نسبت به فرزندان از تجارب بیشتری برخوردارند، توصیه‌هایی به آن‌ها داشته باشند و این به‌خاطر فضای باز گفتگویی است که بین فرزندان و پدرومادر وجود دارد و آن‌ها نیز می‌توانند به والدین توصیه‌هایی داشته باشند، اما درهرحال، هرکس ارزش‌های خود را می‌پذیرد و اگر پدر و مادر نقشی در انتقال ارزش‌ها به نسل بعد نداشته باشند، خانواده کاملاً فردگراست.

در الگوی سوم اقتدار تعریف نمی‌شود، من طرفدار خانواده هستم، حاکمیت که مدعی طرفدار خانواده است، به‌راستی طرفدار کدام از این الگوهاست که باید محل بحث قرار گیرد.؟

فراوانی اختلاف‌نظر در فهم خانواده باعث شده مثلاً یک نفر به فارسی واژه خانواده را به زبان آورد، نفر دوم به ترکی خانواده را فهم کند و نفر سوم هم به عربی اجرا کند. زمانی می‌گفتیم چرا رسانه خانواده گرا نیست؟

بعداً این پرسش به وجود آمد که آیا باید خانواده گرا باشد؟ هنگام نقد رسانه به خانواده گرا بودن یا نبودنش، یک تصویری از خانواده در ذهن ما وجود دارد، آن زمانی که می‌گوییم خانواده گرا باشد براساس تصویری دیگری که از خانواده در ذهن من است و براساس فهم خودم، از خانواده صحبت می‌کنم، اما او که می‌خواهد در خدمت خانواده اثر تولید کند، به نوع دیگر و در قالب متفاوت اقدام می‌کند؛ به‌عنوان‌مثال، سریال پدرسالار در اوایل دهه هفتاد تولید شد و به نظر من در نوع خودش سریالی ضد خانواده‌ بود، سنت را تخریب کرد و برای به تصویر کشیدن نظام سنتی خانواده، چهره نامطلوبی از پدرسالاری به نمایش می‌گذارد.

در سریال «جراحت» نقش والدین پر رنگ بود

در سریال «جراحت» که در ماه مبارک رمضان سال گذشته پخش می‌شد، نقش حمایتی پدرومادر پررنگ‌تر از نقش مداخله‌گری آن‌ها بود و این یعنی فرزندان می‌توانند روی پای خودشان بایستند و فقط والدین باید از آن‌ها حمایت کنند.

 این موارد زنگ خطری است که نشان می‌دهد ما باید فهم مشترکی از خانواده داشته باشیم. این‌که چه خانواده‌ای را باید بازنمایی و ارزش‌گذاری کنیم، مهم است. خانواده در معنای استاندارد، قانونی و شرعی آن بسیار مهم است. از سویی نیز باید بدانیم کلمه و جایگاه خانواده به هر سه نوع خانواده سنتی، گسترده و هسته‌ای، اطلاق می‌شود و اهمیت دارد و باید برای آن، سیاست‌گذاری کرد. در مناسبات خانواده، یک بحث ساختار و یک بحث الگوی روابط خانوادگی وجود دارد که درباره آن، فهم مشترکی وجود ندارد.

کارشناسان دینی معمولاً تصویر آرمانی از دین و تصویر امروزی از مردم را باهم اشتباه می‌گیرند.

 ممکن است من بگویم دین یک الگوی متعالی از مناسبات اجتماعی دارد که الرجال قوام النساء و مناسبات آن‌ها این‌گونه شکل می‌گیرد. آنجایی که می‌خواهم لحظه‌به‌لحظه مسلمانی را هدایت کنم، شاید فرهنگ عمومی جامعه، این را پس می‌زند و درنتیجه معلوم نیست که بتوانم دین حداکثری را تبلیغ و ترویج کنم.

همیشه این‌گونه است که آرمان‌ها به‌شدت، محدود می‌شوند. به‌اندازه‌ای که قدرت دارم و می‌توانم در آینده‌ای نزدیک قدرت بسازم، همان اندازه، حد مقدور من می‌شود.

 خب حالا زمانی که من در تحقق دین حداکثری قدرت ندارم، حد مقدور چه می‌گوید؟ آن چیزی که برای آن برنامه راهبردی طراحی می‌کنیم، دین حد مقدور است، نه دین آرمانی. نباید توسط دین آرمانی روی اعصاب مردم راه رفت؛ زیرا فقط به مشکلات دامن می‌زنیم.

 ‌روان‌شناس در رسانه ملی، برای زن و شوهرها و یا فقط برای آقایان صحبت می‌کند و می‌گوید بهتر است روزی چند نوبت با همسرتان صحبت داشته باشید، ولی زمانی، مخاطب شما همه مردم هستند و زن و مرد گوش می‌کنند و او می‌گوید زن و شوهر روزی این‌قدر باهم گفتگو کنند. 

درواقع تصویری آرمانی از زن و شوهرها نشان می‌دهد، مردم کف خیابان می‌گویند شوهر من این خصوصیت‌ها را ندارد و یا مرد می‌گوید زن من که این رفتارها را ندارد.

تصویر زن‌وشوهری آرمانی موجب بالا رفتن توقع مردم می‌شود

 تصویر زن‌وشوهری آرمانی موجب بالا رفتن توقع مردم می‌شود، آن‌ها می‌بینند این موارد در خانواده‌های خودشان وجود ندارد و در پی آن، این‌گونه صحبت‌های کارشناس، موجب نارضایتی زوجین از یکدیگر می‌شود. ما با این چالش‌ها روبرو هستیم و باید کارشناسان به فهم مشترکی از خانواده برسند. این دو قرائت از دین حداکثری و دین حد معقول و تفاوت این دو در بحث‌های راهبری اجتماعی برای ما مهم است.

به نظر می‌رسد در سیاست‌گذاری خانواده، اتصال بین نهادهای علمی و نهادهای سیاست‌گذار به‌گونه‌ای نیست که به یک پاسخ روشنی از مسئله برسند.

در سیاست‌گذاری‌ها، کمتر از پیوست‌های تحلیلی استفاده می‌شود

در سیاست‌گذاری‌ها، کمتر از پیوست‌های تحلیلی استفاده می‌شود، ما تا دهه هشتاد، سیاست خانواده نداشتیم و هرچه بود، حمایت از خانواده‌های خاص بود؛ مثلاً خانواده‌های عضو کمیته امداد و مانند آن، اما چیزی نداشتیم که ناظر بر سیاست خانواده باشد و بعدها بود که گونه‌ای از سیاست خانواده را پیگیری کردیم؛ مثلاً در دولت آقای احمدی‌نژاد، یارانه‌های مستقیم، پیش‌تر غیرمستقیم بود که به‌حساب سرپرست خانواده واریز می‌شد؛ یعنی ما می‌توانستیم یارانه را به تک‌تک خانواده بدهیم، اما دولت آن را به سرپرست خانواده می‌دهد که البته احتمال می‌دهیم برای تسهیل کار بوده است؛ یعنی یارانه یک خانواده پنج‌نفری را به‌جای واریز کردن به پنج حساب متعدد، به یک حساب واریز کرده است و یا این احتمال دیگر که به نظر آن‌ها هوشمندانه رسیده، مسئول تأمین هزینه‌های خانواده، پدر شناخته شده است که باید همین پدر از خانواده حمایت کند و درجاهایی که به علت مشکلاتی مانند اعتیاد، محجور تشخیص داده شود، با اقامه شکایت علیه او، یارانه به‌حساب مادر واریز شود.

در تمام دنیا سیاست رفاهی باهدف حمایت از خانواده وجود دارد

در تمام دنیا ازجمله ایران، سیاست رفاهی باهدف حمایت از خانواده وجود دارد که هدف از آن تأمین نیازهای خانواده است و وام ازدواج، وام اشتغال، حمایت از فرزندآوری و مانند آن نمونه‌هایی از معاضدت رفاهی است. سیاست‌های چهل‌ساله، بیشتر برچسب خانواده داشتند و تلاش این سیاست‌ها، حمایت اقتصادی، بهداشتی از خانواده و محدودسازی مناسبات خانوادگی مانند تعیین سن ازدواج و مانند آن بوده است. آیا حاکمیت اقدام به سیاست‌گذاری‌هایی کرده که در آن خانواده به حدی از توانمندی برسد که بتواند مشکلاتش را خودش حل کند؟ خانواده باید در مقیاس هسته‌ای یا گسترده، در حل مسائل خودش توانمند شود.

روایتی خواندنی از صدر اسلام

در صدر اسلام، زن‌وشوهری مشکل اقتصادی داشتند، زن به شوهرش اصرار کرد از پیامبر درهم و دیناری بگیرد تا وضعیت زندگی سختشان تغییر کند. شوهر همین‌که وارد مسجد می‌شد، می‌دید پیامبر در حلقه‌ اصحاب مشغول صحبت است و می‌فرماید: هرکسی از ما درخواست کند کمکش می‌کنیم، ولی اگر از ما درخواست نکند، خدا کمکش می‌کند. او فکر می‌کرد حتماً منظور پیامبر خودش بوده است.

 بنابراین، از بیان خواسته‌اش منصرف می‌شد و به خانه ‌برمی‌گشت و مشکلش همچنان ادامه داشت. فردا دوباره به مسجد آمد تا کمکی بگیرد، بازهم همان صحبت دیروز را از پیامبر می‌شنید.

این بار، مطمئن شد که منظور پیامبر، خود اوست. او از کمک پیامبر مأیوس شد و به خانه برگشت و چاره‌اندیشی کرد و به این نتیجه رسید که از یک هیزم‌شکن، تبری قرض کند و به هیزم‌شکنی برود. فردا رفت پشته‌ای از هیزم فراهم کرد و آن را فروخت و نان شبی یافت و با انگیزه بیشتری رفت و در ادامه مبلغی پس‌انداز کرد و تیشه و تبری خرید و به زندگی‌اش توسعه داد. بعد از مدتی آمد مسجد و خواست از پیامبر تشکر کند که درهم و دیناری به او نداد و باعث شد خودش به فکر درآمدزایی بیفتد و رشد کند.

آیا حاکمیت مردم را در عمل و نه در شعار، به داشتن مناعت طبع، سخت‌کوشی و قدرت ابتکار تشویق می‌کند، تا آن‌ها احساس حل مشکل توسط خودشان را داشته باشند؟

خانواده باید به این حد از توانمندی برسد، اگرچه ممکن است بگویید سیاست‌های در عرصه‌های مختلف متفاوت است و نمی‌توان برای تمام مشکلات، نسخه همسان پیچید.

حاکمیت باید سیاست‌های پولی، ثبات اقتصادی و مانند آن را درست کند، دولت نباید با دادن مساعده درصدد حل مشکل مالی و بیکاری برآید، بلکه باید اشتغال‌زایی کند تا مشکلات نه مقطعی، که ریشه‌ای حل شود.

ثبات اقتصادی و ارزی برای ما مهم است؛ زیرا گرفتاری‌های درون خانواده با منحنی‌های اقتصادی ارتباط مستقیم دارد. در سال ۱۳۶۵ برخی معترض بودند که جمعیت به‌شدت در حال رشد است، درحالی‌که این نظریه اشتباه بود. برخی از کارشناسان جمعیت معتقدند از سال‌های ۶۲ و ۶۳ آهنگ انفجاری جمعیت متوقف شد و آهسته‌آهسته به سمت کاهش رفت؛ اما چون در مقاطع ده‌ساله آمار می‌گرفتند و سال ۶۵ را با ۵۵ سنجیدند، فکر می‌کردند %۲/۳ رشد جمعیت داریم، درحالی‌که این نوع سنجش اشتباه بود.

 حتی اگر شما به توقف رشد جمعیت هم دست نمی‌زدید، خودبه‌خود در حال کاهش بود که یکی از عوامل آن، تحصیلات زنان و مردان بود.

 زمانی که جامعه مدرن شده و تفکراتش تغییر کند، نسبت به فرزندآوری رویه نیز تغییر می‌کند. یک بخش آن‌هم به تحولات اقتصادی مرتبط است، به‌یک‌باره در فضای تحریم، فرزندآوری، از سال ۱۳۹۰ این با کاهش روبه‌رو می‌شود؛ زیرا فرصت ازدواج کم شد و در پی آن، به‌ویژه در سه سال اخیر با افزایش مشکلات اقتصادی، فرزندآوری نیز کاهش داشته است.

مسائل اقتصادی بر خانواده تأثیر مستقیم دارد

مسائل اقتصادی بر خانواده تأثیر مستقیم دارد، زمانی که پیمایش صورت می‌گیرد و %۸۰ خانواده‌ها دولت را مسئول مدیریت اوقات فراغت فرزندان می‌دانند، این یعنی یک جای مسئله گیر دارد. خانواده مسائلی را از حاکمیت انتظار دارد که خودش باید تدبیر کند. حاکمیت در عرصه‌های زیادی درگیر می‌شود که نباید دخالت کند. حاکمیت باید به‌گونه‌ای کارسازی کند و ثبات اقتصادی ایجاد کند تا خانواده به‌صورت طبیعی نیازهای خودش را برطرف کند.

سیاست ناظر بر تحکیم خانواده چه زمانی اتفاق می‌افتد؟ زمانی که خانواده بتواند مسائلش را خودش حل کند. مباحث و مسائل در مقیاس خانواده‌ هسته‌ای با مباحث و مسائل در مقیاس خانواده گسترده تفاوت دارد. نهاد خانواده به عنوان یک ‌نهاد اجتماعی، باید به‌گونه‌ای توانمند باشد که بتواند بیشتر مسائلش را خودش توسط مهارت‌هایی که آموخته، حل کند.

خانواده باید مصداق شعر سعدی باشد که می‌گوید: چو عضوی به درد آورد روزگار، دگر عضوها را نماند قرار. اگر در یک خانواده چه گسترده و چه هسته‌ای، وقتی برادر یا خواهری دچار مشکل مالی می‌شود، همه پشت سر او بایستند و مسائل مالی او را حل کنند، اینجاست که می‌توانیم بگوییم، خانواده مانند پیکر واحد عمل می‌کند و به یک توانمندی حل مسائل خود رسیده است.

هر فردی از اعضای خانواده باید در قبال خانواده احساس مسئولیت کند

هر فردی از اعضای خانواده باید در قبال خود و عضو دیگر خانواده احساس مسئولیت کند، متأسفانه در بیشتر کشورها، سیاست‌گذاری‌ها ناظر بر تحکیم خانواده نیست؛ درحالی‌که سیاست‌گذاری‌ها باید ناظر بر پویایی خانواده باشد؛ زیرا خانواده پویا، نقطه اتصال آن با جامعه است.

در سیاست‌گذاری برای خانواده باید به‌گونه‌ای عمل کرد که در حل مسائل اجتماعی در مقیاس خانواده، محله، شهر، کشور و بین‌المللی حساسیت‌های لازم اعمال شود.

استفاده از کالای ایرانی اقتصاد خانواده را رشد می دهد

 استفاده از کالای ایرانی و تولیدات داخلی می‌تواند اقتصاد خانواده را رشد دهد، مقام معظم رهبری در استفاده از کالاهای داخلی تأکید بسیار دارند.

 مرحوم سید منیرالدین حسینی مثال می‌زد و می‌گفت در مقیاس خانواده شخصی کار انجام می‌داد. همان یک کار را در چه مقیاس‌هایی می‌تواند انجام دهد، یک خانمی بافندگی یا خیاطی می‌کند و زمانی که علت این کار را از او می‌پرسیم، علتش را  دست‌تنگی شوهرش می‌داند و می‌گوید می‌خواهم کاری کنم که نیاز اقتصادی ما به بازار کم شود.

 کار این زن، هوشمندانه است؛ زیرا او کاری می‌کند که چرخ زندگی شوهرش بچرخد. درواقع، او در مقیاس خانواده فکر می‌کند. ما می‌پرسیم چرا این کار را انجام می‌دهید؟ در پاسخ می‌گوید: کشور مشکل ارز دارد؛ چون کالاها از ترکیه و چین می‌آید و ما باید بابت آن ارز پرداخت کنیم؛ پس من با افزایش تولیدات داخلی، به خروج کمتر ارز کمک می‌کنم. فهم این خانم در مقیاس ملی است. افزون بر این، انسان مسلمان نباید دستش را به‌سوی غیرمسلمان دراز کند؛ زیرا با همین کارهای کوچک هم می‌توان برای اسلام اقتدار تولید کرد.

مرد ایرانی، حتی برای خرید تابلو خانه‌اش، به‌جای تابلوی چینی، تابلوی ایرانی می‌خرد و سریال ایرانی را به سریال کره‌ای و چینی ترجیح می‌دهد که با خرید آن، سودش به جیب هم‌وطنش برود. در سخنرانی‌ام در یکی از مدارس، گفتم چرا شما هر بار می‌گویید ما نسل فردا هستیم!؟

درحالی‌که شما نسل امروز هستید و باید امروز خدمت کنید، نه این‌که خودتان را برای آینده نگه ‌دارید، مدرسه شما در مقیاس محله باید احساس اجتماعی بودن کند. به بچه‌ها بگویید شما نسبت به محله خودتان و نسبت به محیط‌زیست، آرامشش و دیگر موارد، مسئولید. این مسئولیت را چگونه ایفا می‌کنید؟ احساس مسئولیت اجتماعی را باید از امروز در بچه‌ها شکل ‌دهیم. چه کسی آمده به این مسئله فکر کند که خانواده در مقیاس محله احساس مسئولیت کند؟ درحالی‌که پیوند خانوادگی فرد با اجتماع می‌تواند به حل معضلات اجتماع کمک کند.

بعضی از زن و شوهرها وقتی مسئله و مشکلی برای حل کردن نداشته باشند، خودشان برای یکدیگر، مسئله و مشکل می‌شوند؛ تو چرا به من سلام کردی، تو چرا چنین نکردی، چنان نکردی و بهانه‌هایی مانند آن. زمانی که خانواده نسبت به اجتماع حساسیت داشته باشد، مسائل جزئی و حاشیه‌ای خودش را فراموش می‌کند.

حاکمیت‌ها به چه اندازه برای اجتماعی کردن خانواده‌ها برنامه دارند؟

حاکمیت‌ها به چه اندازه برای اجتماعی کردن خانواده‌ها برنامه دارند؟ اتصال خانواده و اجتماع نیز یک موضوع جدی بوده و از سیاست‌هایی است که متأسفانه به آن حساس نبودیم. یکی از سیاست‌های کشورهای غربی، هم‌سازی خانواده و حاکمیت است.

هم‌سازی به این معناست که، خانواده و حاکمیت درباره‌ برنامه‌های حاکمیت، باید به فهم و اقدام مشترک برسند.

 کتابی به نام «مناسبات دولت و خانواده» کشورهای عضو اتحادیه اروپایی را گزارش می‌دهد، طبق گزارش این کتاب، در کشور پرتغال، مدارس مدیر ندارند و به‌جای آن، هیئت‌مدیره هفت یا نه نفره مدرسه را اداره می‌کند که سه نفر از آن‌ها، نماینده‌ خانواده‌ها هستند.

 معلمان باید روش تدریس خود را شرح دهند و از هیئت‌مدیره تأییدیه بگیرند. شورای آموزش‌وپرورش هر ایالت و استان نُه عضو دارد که سه عضو آن نماینده خانواده است. در طراحی و اجرای سیاست‌ها، خانواده و حاکمیت باید پابه‌پای هم حرکت کنند. حتی اگر قرار باشد خانواده و نظام تربیت، درگیر نوعی لیبرالیزه شدن باشند، باید پابه‌پای هم حرکت کنند. نظام تربیت خانوادگی نمی‌تواند سنتی باشد، ولی مدرسه مدرنیزه شود، بلکه منطق خاص خودش را دارد. آیا برای این منطق حاکمیت اقدامی کرده است؟

هرگاه صحبت از مدرسه و خانواده می‌شود، همان فکرهای پنجاه سال پیش به ذهن می‌آید که مدارس پول نیاز دارند و برای این کار اول مهر انجمن اولیا تشکیل می‌شود؛ مدیر مدرسه هم لیست مقبول خودش را تهیه می‌کند و دیگران هم می‌گویند نظر ما هم این است و اگر پولی هم خواستید در خدمتیم. هرازگاهی، کارشناسی هم از آموزش‌وپرورش، سخنرانی می‌کند.

این تصویری است که در کشور بوده، اگرچه آهسته‌آهسته در حال تغییر است، اما از این چیزها خانواده ‌محوری در نمی‌آید.

سیاست‌های خانواده در کشورها اغلب، سیاست‌های حمایتی و از نوع اقتصادی است

سیاست‌های خانواده در کشورها اغلب، سیاست‌های حمایتی و از نوع اقتصادی است و سیاست‌های توانمندسازی خانواده، کمتر بوده است و علتش این است که مسئله‌ مدرنیته، اجتماع است نه خانواده. تقریرگران ادبیات مدرن نیز به جای خانواده، خیابان را مسئله مدرنیته می‌دانند؛ زیرا نظام سرمایه‌داری که روح حاکم بر جریان مدرنیته است یک اهدافی دارد و به دنبال اقتضائات می‌گردد.

بازار در برخی تحولات با مقیاس جهانی، به‌ویژه در جامعه‌ سنتی، خود را با اقتضائات خانواده، همراه می‌کند. پنجاه سال پیش در شیراز دیدم پشت شیشه درب ورودی بانک، روی برگه‌ای،  ساعت کاری (صبح‌ها، ۸ تا ۱۲، و عصرها ۱۴ تا ۱۸) کارمندان نوشته ‌شده بود. آن‌ها رأس ساعت ۱۲، برای ناهار و استراحت و نماز به خانه مراجعت می‌کردند و ساعت ۱۴ به محل کار برمی‌گشتند. بازار و بانک با اقتضائات خانواده خودشان را هماهنگ می‌کردند، اما امروزه چطور؟ امروز خانواده خودش را با بازار هماهنگ می‌کند؛ مثلاً در تهران شما صبح سرکار می‌روید و ناهار را هم سرکار می‌خورید و این‌گونه، خانواده خودش را با بازار هماهنگ می‌کند.

در سده‌های گذشته واژه «خاندان» بسیار اهمیت داشت، عشیره جهات مثبت و منفی دارد که در جای خود، یک هویتی دارد و نظام شما باید خودش را با ساختار عشیره‌ای هماهنگ کند. در ایران، این سیستم وجود ندارد. در تحولات، گارد جامعه ایرانی باز است.

در یک مقطع زمانی، خانواده مهم بوده و نظام اقتصادی خودش را با خانواده همراه می‌کرد.

خانواده در ادبیات دهه شصت به بعد، افول کرد

 خانواده در ادبیات دهه شصت به بعد، افول کرد، با ورود جریان‌های فمینیسمی و مانند آن، نقدها به خانواده بیشتر می‌شود. شما درزمانی قرار دارید که خانواده مهم است. جامعه مدرن با خانواده، تمایز سازی می‌کند. در زمان قاجار، در مدارس جدید ارومیه، روز اول ویژه مسیحیان بود و به مسلمانان اجازه ورود نمی‌دادند.

 از عهد ناصری، اندک‌اندک این مدارس وارد شدند و روحانیون نیز دودسته شدند؛ گروهی طرفدار این مدارس بودند و گروهی نیز مانند شیخ فضل‌الله، ابتدا موافق بودند، ولی بعد مخالفت کردند؛ زیرا احتمالاً می‌دانستند در مدارسی که سفارت‌خانه‌های بلاد کفر پشتش باشند، یک خبری وجود دارد. امروز پس از صدوچند سال در تحلیل خود می‌بینیم شخصی از بانیان این مدارس دخترانه، در نامه‌ای که به شیخ فضل‌الله نامه نوشته گفته: شما دخترانتان را نزد نامحرم برای درس خواندن می‌فرستید و آن را عیب و عار نمی‌دانید، اما زمانی که ما مدرسه تأسیس می‌کنیم و می‌گوییم ورود آقایان طبق شرع ممنوع است، شما مخالفت می‌کنید.

مفهوم مرکزی نظام تربیتی سنتی برای دختران، خانه و خانواده بوده است؛ یعنی دانش‌هایی که فرامی‌گرفتند؛ علومی مانند شوهرداری، بهداشت، حدی از سواد، گلستان، خیاطی و بچه‌داری و مانند آن بود. با ورود نظام جدید، در گام نخست در مفهوم مرکزی، این نظام خانه و اجتماع را آورد و گفت اجتماع هم مهم است و شما باید دانش‌هایی ناظر بر اجتماع داشته باشید. آهسته‌آهسته اجتماع را برجسته کرده و گفته زن باید اجتماعی باشد و خانه و خانواده را از این مرکزیت به مدارهای پیرامونی رانده است. در دهه پنجاه که قبل از انقلاب مدرسه می‌رفتیم، فصل‌هایی از بچه‌داری در کتاب حرفه‌وفن، برای دختران و فصول ماشین‌آلات هم برای پسران بود. درواقع آن‌ها، مهارت‌های زندگی را یاد می‌گرفتند.

در هنرستان رشته‌ای به نام «خانه‌داری» بود که به عنوان یک مهارت به آن می‌نگریستند. در دهه هشتاد یکی از پروژه‌های روی میز در جمهوری اسلامی، دور ریختن ریشه‌های جنسیتی از تصاویر کتاب‌ها و صحبت از برابری آن‌ها بود؛ مثلاً عبارت بابا نان داد، نقش نان‌آوری را برای بابا ایجاد می‌کند که باید شکسته شود. کوکب خانم را از عبارت «کوکب خانم زن باسلیقه‌ای است که ماست، پنیر و نیمرو را خوب درست می‌کند» حذف کردند؛ زیرا دلیلشان این بود که در جامعه صنعتی کسی ماست و نیمرو درست نمی‌کند و در پشت پرده می‌گفتند این کلیشه‌ها، مرد نان‌آور و زن خانه‌دار را ترویج می‌کند. درواقع از متن کتاب‌های درسی، خانواده زدایی صورت گرفت. امروزه مهم‌ترین مسئله روی میز ما این است که حاکمیت‌ها در طرح مباحث خانواده، نباید به کارهای سطحی اکتفا کنند و به قولی آن را ماله‌کشی کنند. آن‌ها نمی‌خواهند به ساختارهای ضد خانواده دست بزنند؛ چون اگر بخواهند این کار را انجام دهند، صحنه درگیری ایجاد شده و جامعه کارشناسی می‌شود و نخبگان علمی به شما این اجازه را نمی‌دهند.

خانواده، مسئله‌ مدرنیته نیست

خانواده، مسئله‌ مدرنیته نیست، نظام تربیتی شما دختر را برای زن شدن و پسر را برای مرد شدن پرورش نمی‌دهد؛ این حتی نظر است برخی از کارشناسان غربی است.

در قرن بیستم برای اولین بار تمایزات زن و مرد در نظام آموزشی نادیده گرفته شد و دختر و پسر، همسان آموزش داده شدند که در پی آن، این دو جنس با انبوهی از تمایزات، وارد زندگی زناشویی می‌شوند، درحالی‌که هیچ تصویر روشنی از آن ندارند. تمایزاتی که می‌توانست عامل استحکام و پویایی خانوادگی شود، به عامل اختلاف تبدیل شده است.

اگر دو واحد روان‌شناسی مردان را به زنان و دو واحد روان‌شناسی زنان را به مردان یاد می‌دادیم، بسیاری از خشونت‌های خانگی اتفاق نمی‌افتاد، آن‌ها فهم درستی از یکدیگر ندارند و درگیر خطاهای شناختی از همدیگر هستند.

 زنان از مردان تصویر بی‌احساس بودن دارند؛ مثلاً خانم به شوهرش می‌گوید: برای چهارمین بار است که صدایت می‌زنم چرا جواب من را نمی‌دهی؟ اما این درک را ندارد که وقتی مرد تمرکزش را بر روی چیزی قرار داد، حواسش نیمه تعطیل می‌شود و این به‌خاطر طبیعت جنس مرد است؛ اما خانم فکر می‌کند شوهرش به او بی‌توجهی کرده است.

 او اگر این را می‌دانست و طبیعت مرد را می‌شناخت، یا ملایم‌تر برخورد می‌کرد و یا در زمانی بهتر او را صدا می‌زد. زمانی که زن استرس دارد، باید با او صحبت کرد، اما زمانی که مرد استرس دارد، صحبت با او اشتباه است. تمام این‌ها به‌خاطر طبیعت و ساختار متفاوت مرد و زن است. آگاهی نداشتن از این تمایزهاست که در خانواده مشکل ایجاد می‌کند. حاکمیت‌ها به این‌که دختر را زن ببینند و پسر را مرد ببینند، حساس‌اند. این‌ امور از مسائل روی میز است که در سیاست‌های خانواده به آن توجه نمی‌شود. امروزه سیاست‌گذاری ما تحت تأثیر این جریان‌های برابری طلبانه (نادیده گرفتن تمایزات زن و مرد) قرار گرفته و از دید من برابری جنسیتی، کلیدواژه حمله به خانواده است.

جامعه نخبگان است که در نظام مدرن پرورش یافته‌اند، به برابری جنسیتی دامن می‌زنند

باید با کلیدواژه تناسبات جنسی مانند فهم زنانه از زن و فهم مردانه از مرد، بازسازی و مناسبات خانوادگی را از نظام تربیتی رسمی یا غیررسمی شروع کرد. مشکل اصلی ما در این قسمت، جامعه نخبگان است که در نظام مدرن پرورش یافته‌اند، آنان به برابری جنسیتی دامن می‌زنند.

 مرد، زنش را مرد می‌بیند، ولی زن شوهرش را مرد نمی‌بیند. برابری جنسیتی خشونت زاست و باعث عدم تناسب انتظارات زن و مرد از همدیگر، با واقعیت‌ها می‌شود. طبیعت شما می‌گوید من مرد هستم، ولی طبق نظر نظام آموزشی، شما فرقی با زن ندارید. این‌گونه است که تعارضات زن و مرد بروز می‌کند. این چیزی است که نظام‌های سیاسی چندان حساسیتی به آن نشان ندادند. سیاست‌های خانواده در تمام جهان به سمت لیبرالیزه شدن می‌رود. کشور ما هم از سال ۱۳۷۰ تقریباً در مسیر برابری جنسیتی قرار گرفته است؛ یعنی به‌جای اصلاح قوانین، به دنبال فتواهایی رفته‌ایم که به برابری جنسیتی نزدیک‌تر بوده‌اند. در باب ارث نیز در دیه چون دیدیم راه بسته است، خواستیم مسئله را این‌گونه حل کنیم که نصف آن را با حکم شرعی بدهیم و نصف دیگری را از صندوق و غیره تأمین می‌کنیم تا سرمان در دنیا بالا باشد.

مشاوران خانواده در مورد تجربیات امروز (۲۰۲۱) می‌گویند: در مشاوره‌های ما، شوهر از خودش رفتارها و واکنش‌های غیر صلابت آمیز نشان می‌دهد و زن از شدت ناراحتی گریه می‌کند و می‌گوید من شوهری می‌خواستم که مرد باشد و وجاهت مردانه داشته باشد تا بتوانم به او تکیه کنم. از شوهری که در مردی و مردانگی کم داشته باشد، زن ناراحت است. واقعاً خشونت درجایی بیشتر به کار گرفته می‌شود که مرد، خصایص مردانه‌اش کمتر شکل گرفته باشد. خصایص مردانه به کلفتی سبیل نیست، بلکه به منش مردانه است.

کارکرد پدر و مادر در خانواده متفاوت است

کارکرد پدر و مادر در خانواده متفاوت است، اگر این تفاوت‌ها را نشناسیم، خانواده زمین می‌خورد. کارکرد مادر پرورش عاطفی فرزندان است. کارکرد پدر قوام بخشی به تربیت فرزندان است. زمانی که پدر در خانه نیست، شخصیت مرد به‌سختی در پسرها شکل می‌گیرد.

پدر با اعمال خشونت می‌خواهد به خود حالت و وجاهت مردی بگیرد. زمانی که مرد مردانگی ندارد، بچه‌هایش هم وجاهت مردانه پیدا نمی‌کنند و در شخصیت فرزندان، زنانگی و مردانگی، آن‌گونه که باید شکل نمی‌گیرد. تا زمانی که زن و شوهر، منش مردانه و زنانه خود را دارند، در آرامش خواهند بود. زن در کنار مردانگی شوهرش احساس زنانگی دارد. طبیعت مرد با طبیعت زن فرق می‌کند، هر دو بر مدار متفاوتی حرکت می‌کنند.

مشکل اصلی در فهم واژه خانواده محوری است

مشکل اصلی در فهم واژه خانواده محوری است، فهم کنونی برنامه‌ریزان کشور این است که من بنشینم یک سند سیاستی یا قانونی ناظر بر خانواده تدوین کنم و خانواده موضوع برنامه‌ریزی خاص من شود، ولی منظور ما این نبود. ما گفتیم مشکلاتی که در خانواده به وجود آمده، ناشی از برنامه‌ریزی‌های دولتی نبوده، بلکه ناشی از تحولات عام بود که به خانواده سرریز کرده است.

 این تفکر اشتباه است که بگوییم با یک بند سیاستی ناظر بر خانواده، این مشکلات، حل خواهد شد. چطور می‌شود که طلاق اتفاق می‌افتد؟ آیا همین‌که سیاست‌های ناظر بر کاهش طلاق را تنظیم کنیم، طلاق کم می‌شود؟ البته در موارد جزئی کم می‌شود، ولی کاهش جزئی و نه عمده طلاق و آسیب‌هایی مانند آن به‌این‌علت است که مشکل ناشی از عوامل عام است؛ یعنی اگر جایی هم که برچسب خانواده ندارد، برچسب‌های دیگر بر خانواده تأثیر می‌گذارند.

باید گفت بین موضوع و نتیجه، خلط شده است. ما فکر می‌کنیم هر چه بیشتر در مورد خانواده حرف بزنیم، آن اتفاق خوب ‌رخ می‌دهد.

÷ممکن است هیچ سیاست ویژه ناظر بر خانواده هم وجود نداشته باشد، ولی اتفاقات خوبی برای خانواده رخ دهد.

 شما در همان لحظه‌ای که می‌گویید خانواده برای ما مهم است، دقیقاً در آن لحظه نیز می‌گویید تحصیلات عالی هم برای ما مهم است و به آن افتخار می‌کنید. من با تحصیلات بالا مخالف نیستم، ولی می‌گویم حاکمیت باید پاسخ‌گوی آسیب‌های پسینی آن باشد.

 در کشورهای غربی به‌اندازه نیازش دانشجو می‌گیرند، ولی ما در عمل باور کرده‌ایم که لیسانس بیکار بهتر از دیپلم بیکار و فوق‌لیسانس بیکار بهتر از لیسانس بیکار است.

 این‌گونه ما به خود تحصیلات تقدس می‌دهیم؛ درحالی‌که در کشورهای غربی، این نگاه وجود ندارد. آمارها و پیمایش‌های دهه هشتاد و نود به ما می‌گوید هرقدر تحصیلات بالاتر می‌رود، تفکرات دختر و پسر نسبت به خانواده، مدرن‌تر و میزان پذیرش قوامیت رجال کم‌رنگ‌تر و  میل به فرزندآوری کم‌تر می‌شود و در نقطه مقابل آن، میزان تمایل به خانواده مدنی که اقتدار در آن وجود ندارد، بیشتر می‌شود.

آمار طلاق با افزایش تحصیلات نسبت دارد

آمار طلاق با افزایش تحصیلات نسبت دارد، من نمی‌گویم تحصیلات بالا، به‌خودی‌خود ضد خانواده است، مشکل تحصیلات بالا این است که در همان لحظه‌ که می‌گوییم خانواده مهم است، به الگوهای اقتصادی و مجتمع‌های اقتصادی مثل پارس جنوبی افتخار می‌کنیم. این افتخار دقیقاً به چه معناست؟ تا چند سال پیش ۴۰.۰۰۰ نفر آنجا شاغل بودند که از این تعداد  فقط۵۰۰۰ نفر بومی هستند و مابقی که نقش مهاجر را دارند و برخی از آن‌ها متأهل و برخی مجرداند که به‌صورت اقماری یا فصلی مقیم آن منطقه می‌شوند. آیا می‌دانیم چه اتفاقات اخلاقی برای خود و خانواده‌هایشان می‌افتد؟

روان‌شناسان از ابتدا گفته بودند در این‌گونه مناطق، افزایش اعتیاد، هم‌جنس‌گرایی و افسردگی رخ می‌دهد، زن جوان در دیار خود، منتظر شوهری است که در دیار دیگری اشتغال دارد و شوهر هم در منطقه کاری، آخر هفته‌ها سر از یک شهر دیگر درمی‌آورد. آیا این‌ موارد، آسیب‌های اخلاقی ایجاد این‌گونه مشاغل نیست؟ متأسفانه این امور از چشم مسئولان و سیاست‌گذاران دور مانده است.

در سال ۱۳۹۱ و در جلسه سوم راهبردی با موضوع زن و خانواده، کارشناسان در زمینه آسیب‌های اجتماعی ازجمله طلاق، مشکلات زیادی در حضور مقام رهبری مطرح شدت.

رهبری فرمودند این مشکلات حل نمی‌شود مگر این‌که گفتمان خانواده شکل بگیرد، از نگاه ایشان، گفتمان مانند اکسیژن است که تنفس می‌شود؛ یعنی کسی که بیمه تأمین اجتماعی را برنامه‌ریزی می‌کند، باید تفکر خانواده گرا داشته باشد.

 امروزه خواهری که در کادر لشکری مشغول به کار است، گلایه‌مند است و می‌گوید در اینجا با الگوهای مردانه کار می‌کنیم. آیا یک الگوی زنانه استاندارد و مناسب در صفوف و ستادهای دولتی داریم؟  فقط یک اولویت داریم آن هم یک ساعت زود رفتن خانم‌های کارمند به خانه است که این هم در برخی از ادارات محدود، اجرا می‌شود.

در آلمان، مشاغل نیمه‌وقت تعریف شده و به کارفرما اجازه داد می‌شود کار خود را نیمه‌وقت طراحی کند.

در این کشور برخلاف فرانسه و سایر کشورها، نان‌آوری ‌مانند کشور ایران با مرد است و زن دغدغه شغلی کمتری دارد. زنان می‌گویند یک کار نیمه‌وقت نیز مشکل ما را حل می‌کند.

 به این کارفرما گفته‌اند که زن و مرد را می‌توانی در کار نیمه‌وقت بیاوری. فایده‌اش برای کارفرما این است که اگر او در ایران باشد و هفت ساعت را به دو سه ساعت و نیم تقسیم کند، دیگر مرخصی شیردهی نمی‌دهد و بعدازاین زمان می‌گوید برو و به نوزادت شیر بده. اولین سود برای کارفرما این است که دیگر نیاز نیست مرخصی شیردهی دهد و نفع دوم این است که اگر خانم باردار شد و مرخصی گرفت، کارفرما نگران نمی‌شود که این کارمندم از مدار کار خارج شد. او به‌جای استخدام یک نیروی تازه‌کار و ناوارد، به کارمند دیگرش که او هم زن است می‌گوید فعلاً می‌توانی تمام‌وقت کار کنی و اگر روزی نوبت تو شد، آن خانم که به مرخصی رفته به‌جای تو تمام‌وقت کار می‌کند که درنتیجه هم کارفرما ثبات شغلی دارد و هم کارمندش به مرخصی رفته و تغییر محسوسی در نظام شغلی، رخ نداده است. ولی ما در کشورمان این نظام شغلی را نداریم.

خانم دکتر صادقی صفایی که در منچستر انگلستان تحصیلاتش را گذارنده می‌گوید از زمانی که ایران آمدم، اعصابم به‌هم‌ریخته است؛ زیرا آنجا باید ساعت ۷.۳۰ دقیقه از محل کارم می‌رفتم تا ساعت ۹ برسم دانشگاه، مدرسه‌ بچه‌ها نیز ۹ باز می‌شود.

 شرکت‌هایی هستند که بچه‌های ما را ساعت ۹ تحویل مدرسه می‌دهند. ساعت ۱۵.۳۰ دقیقه مدرسه و دانشگاه باهم تعطیل می‌شود و ساعت ۱۷ به خانه برگشته‌ایم. آن نهاد خودش بچه‌های ما را تحویل می‌گیرد و با آن‌ها کار می‌کند و بچه هم مشق‌هایش را می‌نویسد. ما هم ساعت ۱۷ بچه را تحویل می‌گیرم و می‌بریم خانه. برنامه‌هایی هم که مناسب سن بچه‌ها نیست از ساعت ۲۳ شب شروع می‌شود که در آن زمان بچه‌ها خواب هستند. دکتر صادقی می‌گفت: از زمانی که آمدم ایران کلاً مشکل دارم که نوبت صبح تا ظهر، بچه‌ من چه می‌کند.

سیاست‌گذاری خانواده یعنی این‌که خانواده چگونه زمان‌های اشتغال با زمان‌های مادری هماهنگ بشود

سیاست‌گذاری خانواده یعنی این‌که خانواده چگونه زمان‌های اشتغال با زمان‌های مادری هماهنگ بشود تا به نفع خانواده باشد. روی این موضوعات در کشور ما فکر نشده، ولی ما می‌توانیم روی این موارد از تجربه‌های کشورهای دیگر استفاده کنیم. باید از خلاقیت‌های کارشناسان بهره برد؛ یعنی این موضوع باید مسئله شود پدر و مادر بشود تا بتوان خیلی از مشکلات را درست حل کرد.

گفتمان خانواده باید به این معنا باشد که ما در هر جبهه‌ای که باشیم، دغدغه اصلی ما خانواده باشد؛ یعنی در وزارت نفت هنگام عقد قرارداد نفتی باید منافع و ملاحظات خانواده را در نظر داشته باشیم. وزارت آموزش‌وپرورش وقتی می‌خواهد سیستم ۶۶۳ را طراحی کند، باید منافع و ملاحظات خانواده را در نظر داشته باشد. در وزارت ورزش و دیگر جاها نیز باید وضیعت این‌گونه باشد. باید الگویی از خانواده پیاده شود و در مدرسه ترویج گردد که مخالف منافع خانواده نباشد. اگر ورزش‌های گروهی با حضور داور را در مدرسه برگزار کنیم که وی فصل الخطاب باشد، این موضوع در مقیاس بزرگ‌تر برای بچه‌ها که در آینده وارد جامعه می‌شوند، خواه‌ناخواه جا می‌افتد که خانواده و جامعه فصل الخطاب می‌خواهد. ممکن است داور اشتباه سوت بزند، اما تبعیت از داور بهتر از این است که بازیکن بگوید من قبول ندارم. ممکن از %۱۰ از تصمیمات پدر و مادر اشتباه باشد، ولی بهتر از این‌ است که فرزند هیچ‌چیز را قبول نکند. خانواده محوری یعنی در هر فضایی چه مدرسه، چه اقتصاد، چه سیاست و هر چیز دیگری که وارد می‌شویم، باید منافع و ملاحظات خانواده را در نظر بگیریم.

در حل مسائل اجتماعی، پویایی خانواده باید برای ما دغدغه و مسئله باشد که این اگرچه به سیاست‌گذاری نیاز دارد، اما قبل از آن به حساسیت نیازمندیم. باید به موضوع خانواده، استحکام، ثبات و بقای خانواده حساسیت ویژه داشته باشیم. خانواده باید به یک گفتمان تبدیل شود، اما گفتمان خانواده سختی‌های خود را دارد و نباید گمان کرد با بخشنامه گفتمان تولید می‌شود. این از خطایی است که می‌گوییم اگر این کار را انجام دهیم، چه اتفاقی می‌افتد؟ اتفاقی که به نظر من در ادبیات مقام رهبری افتاده، یک تفاوت با قانون اساسی دارد و در سطح بالاتری قرار گرفته است.

سیاست‌های قانون‌گذاران باید در خدمت تعالی و تحکیم خانواده باشد

قانون اساسی می‌گوید سیاست‌های قانون‌گذاران باید در خدمت تعالی و تحکیم خانواده باشد، آن چیزی که ما می‌گوییم (چه مربوط و چه نامربوط) باید در خدمت خانواده باشد. خانواده اگر تبدیل به گفتمان شود هرکسی در هرجایی که فعالیت دارد، یکی از مسائل مهمش خانواده خواهد شد. زمانی که ارزش‌ها و استحکامات خانواده می‌شود مسئله، اینجاست که حتی انجام تبلیغات یک محصول حساسیت به خرج می‌دهیم؛ به‌عنوان‌مثال برخی از شعارهایی که در این برچسب‌های تبلیغاتی دارند کلاً ضد خانواده است. برخی از شعارهای تبلیغاتی، مشغول ترویج فرهنگ زندگی کردن در لحظه و غافل شدن از آینده است. روی بدنه نوشابه نوشته در لحظه زندگی کن؛ یعنی آینده‌نگری نکن، درحالی‌که خانواده محوری و خانواده گرایی، عاقبت‌اندیشی است و این عاقبت‌اندیشی خودش یکی از ارزش‌های متعالی خانواده است. انسان اگر عاقبت‌اندیش باشد، در جوانی خانواده تشکیل می‌دهد، ولی اگر گفت فردا که هنوز نیامده، پس از امروزم خوب استفاده کنم و لذت ببرم، اینجاست که باید برای خانواده به‌طورجدی نگران شد.

مهم‌ترین مسئله، فرهنگ مقاومت است

توجه به مختصات زنانه و مردانه باید موردتوجه قرار گیرد، مهم‌ترین مسئله، فرهنگ مقاومت است، تربیت مقاومتی خانواده؛ یعنی زمانی که ارزش‌های بیگانه با ارزش‌های خانواده در مقیاس جهانی بسط پیدا می‌کند، شما باید الگوی تربیت مقاومتی داشته باشید. آیا آموزش و پروش و نظام‌های تربیت رسمی ما تربیت مقاومتی است؟ من از روزی می‌ترسم که در حوزه خانواده، سیاست‌های واحد برقرار شود. علم امروز، پست‌مدرن و ناظر بر بازار است؛ یعنی پدر و مادر زمانی می‌گفتند رسالت علم، کشف واقعیت است، اما امروز خود واقعیت را به چالش می‌کشند.

رسالت علم این است که قدرت ایجاد کند و کاری ندارد که تئوری موجی بودن نور درست است یا خطی بودن آن؟ این‌که امروزه می‌گویند دانشگاه باید متصل به صنعت باشد، شاید یک وجه خوشمزه هم داشته باشد، پشت‌صحنه‌هایی هم دارد؛ یعنی علم باید ناظر باشد.

امروزه صنعت است که جهان را راهبری می‌کند، نه علم. بازار به شما می‌گوید من صنعت سکس می‌خواهم و جامعه‌شناس برای آن تئوری تولید می‌کند و می‌گوید همان‌طوری که هم‌جنس‌خواهی برساخت اجتماعی است، ناهم‌جنس خواهی هم برساخت اجتماعی است و هیچ‌کدام منشأ تکوینی ندارد.

زیست‌شناسان اعتقاد دارند تقسیم‌بندی سنتی زن و مرد اشتباه است، بلکه باید به طیف جنسی معتقد بود، مانند زن با تمایلات زنانه، زن با تمایلات مردانه، زن با تمایل به دو جنس. درواقع یک طیف هفت یا نه‌گانه درست می‌کنند و بعد می‌گویند شما کجا هستید؟ مرد هم می‌گوید: من مرد هستم با تمایلات هم‌جنس. در ادامه می‌گویند تو هم طبیعت بنیاد هستی و هیچ فرقی با بغل‌دستی نداری، شما اقلیت جنسی هستید. روان‌شناسی که در دهه ۱۹۷۰ می‌گفت هم‌جنس‌گرایی یک کج کارکردی روانی است، از سال ۱۹۷۵ دایره المعارف روان‌شناسی آن را به یک انتخاب تبدیل کرده است. برخی از روان‌شناسان بحث هم‌جنس‌گرا هراسی را تحلیل می‌کند.

ما در آینده با برچسب علم مواجه خواهیم شد

ما در آینده با برچسب علم مواجه خواهیم شد، امروزه دو دانش‌آموز هم‌جنس‌گرا نزد مدیر مدرسه می‌آیند و می‌گویند ما هم‌جنس‌گرا هستیم و به او مستندات علمی هم نشان می‌دهند و می‌گویند چرا حرف غیرعلمی می‌زنید؟ به‌جای این‌که از ما حمایت کنید، در برابر علم می‌ایستید. مشکل ما این چیزهاست. وقتی کار دست جامعه نخبگی بیفتد، این امور صورت می‌گیرد. معنویت یا جامعه نخبگی که از آن صحبت می‌کنیم، بسیاری از آن‌ها نماز می‌خوانند. دین آرمانی و دین حد مقدور؛ یعنی این که گمان کنید امروزه بتوانید به تمام آرمان‌ها در موضوع خانواده برسید، ممکن نخواهد بود.

بسیاری از مشکلات ما از خانواده آغاز می‌شود

بسیاری از مشکلات ما از خانواده آغاز می‌شود، ما در فضای پسا استعمار هستیم. در این فضا بدنه اجتماعی را می‌خرند. شما امروز اگر بگویید ما اجازه نمی‌دهیم دولت‌های بیگانه بیایند و برای ما خط اینترنت راه بیندازند و همه اطلاعات مملکت را ببرند، فشار از پایین می‌آید و مردم نمی‌گذارند. جنگ نرم برای فضای پسا استعمار است. در فضای پهلوی اول، مردم زندگی خودشان را داشتند و حکام فاسد بودند. الان حتی اگر حکام فرهیخته باشند، مردم را فاسد می‌کنند. خانواده در خارج یک وجود منزه‌ دارد. اینجا خانواده به رسانه فشار می‌آورد که فیلم غیرفاخر و بازاری به من بدهید. یک فیلم فاخر و آموزنده هم که  تولید می‌شود، دیده نمی‌شود، ولی بازار فیلم‌های طنز بی‌محتوا داغ است. فیلم‌های برخی کارگردانان، نماد بی‌هویتی و لودگی است، ولی در شمار پرفروش‌ترین فیلم‌های سینمایی است. واقعاً چه اتفاقی افتاده است؟ با شعارهای خانواده محور، چراغ گرم نمی‌شود. باید یک حد وسط و میانه‌ای وجود داشته باشد. برخی از علما با مدال‌آوری دختران ورزشکار مخالف‌اند، ولی مقام رهبری می‌گوید این موجب افتخار است که با حجاب اسلامی در این جایگاه جهانی ایستاده‌اید. ایشان نظرش این است که اگر ما دو تا مشت خوردیم دو تا مشت هم زدیم. شما اگر دختران ما را وارد عرصه‌های غیر زنانه کردید، در عوض، ما دختران با حجاب را در این عرصه دیدیم. در المپیک‌ها صدها ورزشکار حضور دارند، ولی ورزشکاران محجبه از کشور ما به آنجا دیگر می‌روند. این اتفاق بزرگی است که رهبری آن را هدایت می‌کند.

باید حواسمان باشد دین حداکثری آرمان است و اگر تبدیل به برنامه شد، زمین می‌خوریم. تبدیل شدن به برنامه برای امام زمان# است؛ آن‌هم در روزهایی که در دنیا جریان مقاومت به پاست. در عصر غیبت تعدادی از علما هستند که قلوب مؤمنان را سفت نگه می‌دارند و در برابر شبهات آن‌ها را واکسینه می‌کنند. کار حاکمیت دینی این است که جریان مقاومت را راهبری اجتماعی کند. ما زمانی که فکر می‌کنیم جریان قدرت هستیم، زمین می‌خوریم. ما جریان مقاومت هستیم و روزبه‌روز باید به قدرت خود اضافه کنیم. باید از تمدن اسلامی در مقیاس عصر غیبت، فهم درست داشته باشیم. ولی‌فقیه هم به آن معنایی که ما می‌گوییم، نیست. وقتی می‌گوییم جمهوری اسلامی، این جمهوری یک قدرت مشخصی دارد، ولی‌فقیه است و بهترین الگوی مدیریتی است. ما دین حداقلی را قبول نداریم. درواقع ما بر روی دین حد مقدور صحبت می‌کنیم و اولین کار ما باید تثبیت موقعیت جامعه باشد. در سازمان‌ها باید میز و کارگروه میان‌رشته‌ای ایجاد کنیم. زمانی که کاکل جمعیت را به وزارت بهداشت دادیم، همه‌چیز مدیکالیزه می‌شود، به‌طوری‌که فقط پزشکی می‌فهمد ولی دیگر بحث اجتماعی و فرهنگی را نمی‌فهمد.

در پروژه‌های خاص مثل خشونت علیه زنان آنجایی که نهادهای مختلف را دور یک میز می‌نشانیم و دبیر میزی می‌گذاریم که هماهنگی به وجود بیاید، آنجا می‌تواند راهگشا باشد؛ به‌ویژه آنجایی که دولت‌ها میزگردانی می‌کنند. بالاخره دولت است که باید به نفس‌نفس بیفتد، چون بودجه دست دولت است و دولت با میدانداری نهاد یا قوه دیگر ظرفیت‌های خودش را نمی‌آورد. در کوتاه‌مدت این نحو کارها تا حدی راهگشایی دارد؛ اما این‌که گمان کنیم نهادی ایجاد می‌کنیم که فرا قوه‌ای باشد، به نظرم نه‌تنها مشکل حل نمی‌شود که تشدید هم می‌شود.

ما نهادی مانند مجمع تشخیص مصلحت داریم که شورای انقلاب فرهنگی، مجلس و دولت این‌ها در طول هم هستند. اما آیا این نهادها اعتماد کافی به یکدیگر دارند؟ قوه مقننه، قانون تصویب می‌کند و دولت همه کار خودش را می‌کند. نهادهای کارشناسی باید روشن باشد که نهادهای دیگر خودشان را بی‌نیاز از اتصال آن بدانند. شاید به نهادهایی نیاز داشته باشیم که افزون برداشتن یک موضع شفاف در خانواده، قانون و بخشنامه و پیوست فرهنگی هم داشته باشند که سایر نهادها از مشاوره گرفتن از آن‌ها بی‌نیاز نباشند. بحث‌های کارشناسی و جایی که می‌خواهند اسناد خودشان را شکل دهند، در تعامل با آن‌ها سند تولید شود. یک خلائی در حوزه علمیه داریم و آن این‌که گفتمان خانواده در خود حوزه علمیه حاکمیت ندارد که اگر بود نظام تحصیلی و تربیتی حوزه‌های خواهران و برادران را تا حدودی متحول شده بود.

در نظام تربیتی ما این دغدغه نیست درزمانی که خود شما افراد را برای مدیریت و راهبری تربیت می‌کنید فهم فرهنگی را چگونه درست می‌کنید؟ مدیر ارشد و قانون‌گذار وقتی به مجلس می‌رود، متدین و انقلابی است ولی با فهم مقیاس خرد می‌خواهد مسئله مقیاس کلان را حل کند. رساله عملیه برای مقیاس خرد است و تکلیف نفر را می‌خواهد مشخص کند، درحالی‌که در مقیاس کلان می‌خواهید راهبری حاکمیت و اجتماع را مشخص کنید. فقه در مقیاس راهبری و اجتماعی فقه راهبری است که ادبیات آن باید فرق کند. خود شورای نگهبان با فقه رساله‌ای ارزیابی می‌کند. این شورا زمانی که کنوانسیون تبعیض علیه زنان را رد کرد، گفت چهل اشکال شرعی دارد. اما جاهای مهم‌تری هم بود که با نگاه راهبردی آن را ندیده است. ماده سه می‌گوید کلیشه‌های جنسی از آموزش حذف شود. اینجا گیر شرعی نداده، درحالی‌که در تربیت فرزندان، اگر کلیشه‌های تربیتی شکسته شود و بگوییم جنسیت، کلیشه است، باید از بین برود. این دختر و پسر به‌گونه‌ای پرورش یافته‌اند که زیر بار احکام فقه متمایز زن و مرد خواهند رفت. مطالعات تحول در فقه در این‌ها شکل می‌گیرد. ما در ادبیات فقهی، یک نگاه راهبردی می‌خواهیم که از درون آن، خانواده محوری در مقیاس کلان دربیاید.

مطالبه خانواده معنای ضعیف دارد؛ یعنی خانواده از شما، ثبات اقتصادی و پول می‌خواهد. توانمندسازی خانواده مسئله ما نیست؛ زیرا مطالبه آن‌ها معلوم است. برنامه‌ریزی اجتماعی در کارهای روبنایی گیر کرده است؛ مثلاً شهرداری نزدیک عید، جدول‌هایی را که  جلوی چشم مردم است، تمیز می‌کند و مردم هم‌فکر می‌کنند شهر تمیز شده و مشکلات شهری نیز حل‌شده است. این امور فی نفسه بد نیست، ولی کارهای روبنایی است که به چشم می‌آید. شهردار می‌گوید بیشتر رزومه من شهرداری است، تا این‌که بگویم یک شهر دوست دار خانواده می‌خواهم و باید یک کاری کنم در عبور و مرور، مردم درگیر فشار عصبی نشوند و در ترافیک نمانند؛ مبادا اعصابشان خرد شود و این اعصاب خردی را سر زن و بچه خالی کنند.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha